هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر ناامیدی، بی‌قراری و نارضایتی از وضعیت موجود است. شاعر از بی‌اختیاری انسان در برابر تقدیر، بی‌ثباتی دنیا، و ناتوانی در تغییر سرنوشت سخن می‌گوید. همچنین، به موضوعاتی مانند عشق، رضا، و انتقاد از جامعه خشک‌مذهبی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، ناامیدی و یأس موجود در شعر، و برخی اشارات انتقادی به جامعه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. درک کامل این متن نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۰۴۴

ما را دماغ جنگ و سر کارزار نیست
ورنه دل دو نیم کم از ذوالفقار نیست

دیوانه ای که می رمد از سنگ کودکان
بیرون کنش ز شهر که کامل عیار نیست

از خواب درگذر که سپهر وجود را
انجم بغیر دیده شب زنده دار نیست

چون موجه سراب اسیر کشاکش است
پایی که در مقام رضا استوار نیست

پیداست چیست لنگر مشت غبار ما
در عالمی که کوه گران پایدار نیست

با زاهدان خشک مکن گفتگوی عشق
شمشیر چوب را جگر کارزار نیست

از دل برون نمی رود امید بخت سبز
هر چند تخم سوخته را نوبهار نیست

چون وا نمی کند گره از کار هیچ کس؟
دست فلک اگر ز شفق در نگار نیست

از هیزم است آتش سوزنده را حیات
منصور را ملاحظه از چوب دار نیست

چون ماهی ضعیف که افتد در آب تند
در اختیار خویش مرا اختیار نیست

از حال هم ز مرده دلی خلق غافلند
ورنه کدام سینه که لوح مزار نیست؟

خمیازه را به خنده غلط کرده اند خلق
ورنه گل شکفت درین خارزار نیست

(با حکمم ایزدی چه بود گیر و دار خلق؟
خاشاک را در آب روان اختیار نیست)

(در هیچ سینه نیست که نشکسته ناخنی
یک داغ سر به مهر درین لاله زار نیست)

ریحان زلف اگر چه ز دل زنگ می برد
صائب به دلنشینی خط غبار نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.