هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از دلشکستگی و ناامیدی در عشق و وفا سخن میگوید. شاعر از نبود یار وفادار، تنهایی، و رنجهای عاطفی خود مینالد و از طبیعت و عناصر آن برای بیان احساساتش استفاده میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاطفی عمیق و غمگین است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارههای ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
غزل شمارهٔ ۲۰۸۸
یک تن دل شکسته ز اهل وفا نیافت
صد حرف آشنا زد و یک آشنا نیافت
محضر به خون بستر گل می کند درست
پهلوی من شکستگی از بوریا نیافت
بر چوب بست غیرت من دست شانه را
دست این چنین به زلف نسیم صبا نیافت
در پیش غنچه دهن دلفریب او
تا پسته لب گشود، دل خود به جا نیافت
از دست کوته است، که در زیر سنگ باد!
نخل قدش که جای در آغوش ما نیافت
صد حرف آشنا زد و یک آشنا نیافت
محضر به خون بستر گل می کند درست
پهلوی من شکستگی از بوریا نیافت
بر چوب بست غیرت من دست شانه را
دست این چنین به زلف نسیم صبا نیافت
در پیش غنچه دهن دلفریب او
تا پسته لب گشود، دل خود به جا نیافت
از دست کوته است، که در زیر سنگ باد!
نخل قدش که جای در آغوش ما نیافت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.