۲۱۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۱۱

جمعیت اسباب، حجاب نظر ماست
هر کس که شود رهزن ما، راهبر ماست

در ظاهر اگر شهپر پرواز نداریم
افشاندن دست از دو جهان بال و پر ماست

با همت مردانه گذشتن ز دو عالم
یک منزل کوتاه دل نوسفر ماست

هر جا که شود چاشنی عشق پدیدار
گردیده مورست، که تنگ شکر ماست

روی نگه ماست به صد راه چو مژگان
هر چند که آن پاک گهر در نظر ماست

سرمایه عیشی که به آن فخر توان کرد
خشتی است که از کوی تو در زیر سر ماست

گر بر جگر کوه گذارند شود آب
داغی که ز عشق تو نهان در جگر ماست

روشن شود از ریختن اشک، دل ما
ابریم که روشنگر ما در جگر ماست

صائب کند از جلوه دل اهل نظر خون
بر چهره هر لاله که داغ نظر ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.