۲۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۸۴

در دیده بی شرم و حیا نور ادب نیست
بی رویی از آیینه بی پشت، عجب نیست

غیر از نگه دور، چو خار سر دیوار
از گلشن حسن تو مرا برگ طرب نیست

از فکر خط و خال تو بیرون نرود دل
گنجینه این راز به غیر از دل شب نیست

در مشرب دیوانه من، سنگ ملامت
در چاشنی فیض کم از هیچ رطب نیست

صائب اگرت هست سر گوشه نشینی
چون خال، ترا جا به ازان گوشه لب نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.