هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساسات شاعر درباره تغییرات در روابط عاشقانه و از دست رفتن عهد و پیمانهای گذشته است. شاعر از بیوفایی و تغییر رویه معشوق شکایت دارد و به یاد روزگاری میافتد که معشوق به او توجه ویژهای داشت. همچنین، او از غم و اندوه خود میگوید و به شرایط ناخوشایند زندگی اشاره میکند. در نهایت، شاعر به تنهایی و رنجهای خود در جهان اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و غمانگیز است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۱۹۴
در ظاهر اگر پشت به من همچو کمان داشت
لیک از ته دل روی توجه به نشان داشت
آن عهد کجا رفت که آن دلبر پرکار
ما را به ته دل، دگران را به زبان داشت
اکنون نظرم کاسه دریوزه اشک است
آن رفت که غمخانه من آب روان داشت
نرگس طرف چشم سخنگوی تو گردید
از بی بصران شرم توقع نتوان داشت
پیوسته درین باغ، دلم چون گل رعنا
رویی به بهار و رخ دیگر به خزان داشت
دلگیری من نیست ازین باغ، نوآموز
در بیضه مرا شوق قفس بال فشان داشت
انگشت نما بود ز نادیدگی خلق
هر کس چو مه نو لب نانی ز جهان داشت
هرگز به سر خود قدمی راه نرفتم
در بادیه زنجیر مرا ریگ روان داشت
تا چشم گشودم من دلسوخته صائب
چون داغ، مرا لاله عذاری به میان داشت
لیک از ته دل روی توجه به نشان داشت
آن عهد کجا رفت که آن دلبر پرکار
ما را به ته دل، دگران را به زبان داشت
اکنون نظرم کاسه دریوزه اشک است
آن رفت که غمخانه من آب روان داشت
نرگس طرف چشم سخنگوی تو گردید
از بی بصران شرم توقع نتوان داشت
پیوسته درین باغ، دلم چون گل رعنا
رویی به بهار و رخ دیگر به خزان داشت
دلگیری من نیست ازین باغ، نوآموز
در بیضه مرا شوق قفس بال فشان داشت
انگشت نما بود ز نادیدگی خلق
هر کس چو مه نو لب نانی ز جهان داشت
هرگز به سر خود قدمی راه نرفتم
در بادیه زنجیر مرا ریگ روان داشت
تا چشم گشودم من دلسوخته صائب
چون داغ، مرا لاله عذاری به میان داشت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.