هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساس غربت، رنج‌های زندگی، ناامیدی از روز جزا و تلخی‌های روزگار است. شاعر از بی‌پناهی، تلاش بی‌ثمر و ناامیدی از تغییر سرنوشت سخن می‌گوید و به ناپایداری دنیا و بی‌عدالتی‌های آن اشاره می‌کند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، ناامیدی و یأس موجود در شعر، همچنین انتقادهای اجتماعی پنهان در آن، درک و تحلیل این متن را برای مخاطبان زیر 18 سال دشوار می‌سازد. این شعر نیاز به تجربه‌ی زندگی و درک بالاتری از مسائل وجودی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۱۹۶

در خاک وطن چند توان ره به عصا رفت؟
کو وادی غربت که توان رو به قفا رفت

از بس قدح تلخ مکافات کشیدم
از خاطر من دغدغه روز جزا رفت

خضر ره ارباب طلب، عزم درست است
آواره شد آن کس که پی راهنما رفت

تا چند توان دست دعا داشت بر افلاک؟
این زور در ایام که بر دست دعا رفت؟

آن روز که خورشید قدح چهره برافروخت
رنگ ادب از چهره گلزار حیا رفت

بر حاصل ما چون جگر برق نسوزد؟
از روی خزان رنگ ز بی برگی ما رفت

چون از لب پیمانه من زهر نریزد؟
صائب به من از گردش ایام چها رفت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.