۲۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۹۷

ایام بهاران سبک از دیده ما رفت
از دست به هم سودنی این رنگ حنا رفت

شد موسم گل طی به شکرخنده برقی
برگ طرب باغ به تاراج صبا رفت

شیرازه مجموعه گلزار فرو ریخت
سنبل چو سر زلف پریشان به هوا رفت

نرگس ز نظر دور به یک چشم زدن شد
هر چند که از راه بصیرت به عصا رفت

آمد به چمن غنچه گل با کف پر زر
چون برگ خزان دیده تهیدست و گدا رفت

از همرهیش در جگر لاله نفس سوخت
از بس که به تعجیل گل لعل قبا رفت

در یک نفس از کیسه گلزار شکوفه
چون سیم و زر از پنجه ارباب سخا رفت

پیچید سراپرده خود ابر بهاران
از فرق چمن سایه اقبال هما رفت

شد رفتن گل باعث خاموشی بلبل
از باغ به یکبار برون برگ و نوا رفت

از حیرت نظاره آن سرو گل اندام
از خاطر اشجار چمن نشو و نما رفت

صائب ز نظربازی بی پرده شبنم
از چهره گلهای چمن رنگ حیا رفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.