هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به ستایش معشوق الهی و بیان عظمت و ناپیدایی او میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای عمیق، به مقایسهای بین محدودیتهای انسان و بینهایت بودن معشوق میپردازد. همچنین، اشارههایی به مفاهیمی مانند عشق، معرفت، و رابطهی انسان با خدا دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از استعارهها و اشارات ممکن است برای خوانندگان جوان نامفهوم یا پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۲۲۰۲
ای هر دو جهان خاک ره سرو روانت
گردون مطوق یکی از فاختگانت
بر کوتهی بینش خود داد گواهی
آن کس که نشان داد برون از دو جهانت
پنهانتر ازانی که توانت به نشان یافت
پیداتر ازانی که بپرسند نشانت
گردون که به گردش نرسد فکر جهانگرد
گردی است که برخاسته از راهروانت
جوشیدن آب از جگر سنگ به تعجیل
یک چشمه سهل است ز فرمان روانت
فرعون که می زد لمن الملک ز نخوت
در بحر عدم غوطه زد از چوب شبانت
عمری است فلک می خورد از جام شفق خون
شاید که شمارند ز خونابه کشانت
هر حلقه زلف تو پریخانه چینی است
رحم است به چشمی که نگردد نگرانت
چون حرف مکرر، سخن قند بود تلخ
آن را که شنیده است حدیثی ز دهانت
تا حشر فراموش کند شیوه رفتار
آبی که شود آینه سرو روانت
سر حلقه باریک خیالان جهان شد
پیچید به هر که غم موی میانت
گر آب شود، موج بود بند زبانش
هر دل که شود مخزن اسرار نهانت
این سرکشی نخل تو با خاک نشینان
زان است که در خواب بهارست خزانت
جولان سمند تو برون از دو جهان است
چون دست زند صائب مسکین به عنانت؟
گردون مطوق یکی از فاختگانت
بر کوتهی بینش خود داد گواهی
آن کس که نشان داد برون از دو جهانت
پنهانتر ازانی که توانت به نشان یافت
پیداتر ازانی که بپرسند نشانت
گردون که به گردش نرسد فکر جهانگرد
گردی است که برخاسته از راهروانت
جوشیدن آب از جگر سنگ به تعجیل
یک چشمه سهل است ز فرمان روانت
فرعون که می زد لمن الملک ز نخوت
در بحر عدم غوطه زد از چوب شبانت
عمری است فلک می خورد از جام شفق خون
شاید که شمارند ز خونابه کشانت
هر حلقه زلف تو پریخانه چینی است
رحم است به چشمی که نگردد نگرانت
چون حرف مکرر، سخن قند بود تلخ
آن را که شنیده است حدیثی ز دهانت
تا حشر فراموش کند شیوه رفتار
آبی که شود آینه سرو روانت
سر حلقه باریک خیالان جهان شد
پیچید به هر که غم موی میانت
گر آب شود، موج بود بند زبانش
هر دل که شود مخزن اسرار نهانت
این سرکشی نخل تو با خاک نشینان
زان است که در خواب بهارست خزانت
جولان سمند تو برون از دو جهان است
چون دست زند صائب مسکین به عنانت؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.