هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از گذرا بودن لذات دنیوی و بی‌ثباتی زندگی سخن می‌گوید. او تأکید می‌کند که شادی‌های زودگذر مانند شراب و مستی شب، نمی‌توانند غم فردا را درمان کنند. همچنین، از اهمیت زنده‌دلی و درک عمیق از زندگی یاد می‌کند و صبح را نمادی از تازگی و زیبایی، اما در عین حال گذرا می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربهٔ کافی از زندگی دارد. همچنین، اشاره به مضامینی مانند شراب و مستی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۲۲۸۵

نکشیدیم شرابی به رخ تازه صبح
سینه ای چاک نکردیم به اندازه صبح

عیش امروز علاج غم فردا نکند
مستی شب ندهد سود به خمیازه صبح

هر سری را نکشد دار فنا در آغوش
سر خورشید سزد شمسه دروازه صبح

نکند طول امل چاره کوتاهی عمر
نشود تار نفس رشته شیرازه صبح

دولت سرد نفس زود به سر می آید
که بود یک دو نفس مستی جمازه صبح

پیش چشمی که دل زنده شب را دریافت
چون گل روی مزارست رخ تازه صبح

گر دل زنده چو خورشید تمنا داری
بشنو از صائب ما این غزل تازه صبح
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.