هوش مصنوعی: شاعر در این متن با دیدن مناظر مختلف مانند کشتی دریایی، برق، گوهر افتاده و غیره، به یاد حال و روزهای مختلفی از زندگی خود و دیگران می‌افتد. این خاطرات شامل دوری از ساحل، گرمی خون تیغ قاتل، پرواز مرغ بی‌ثبات، قصه‌های اساطیری مانند هاروت و ماروت، و اجتماع دوستان یکدل می‌شود. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که در راه عشق، منزل و مقصد اهمیتی ندارد و حتی اگر از منزل خود یاد شود، کافر است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اساطیری است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات مانند 'گرمخونیهای تیغ قاتل' ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۱۹

کشتی دریائیی دیدم دلم آمد به یاد
حال دور افتادگان ساحلم آمد به یاد

برق را دست و گریبان گیاهی یافتم
گرمخونیهای تیغ قاتلم آمد به یاد

گوهری افتاده دیدم در میان خاک راه
حال جان در ورطه آب و گلم آمد به یاد

از نشاط بی ثبات غافلان روزگار
شوخی پرواز مرغ بسملم آمد به یاد

سرنگون دیدم در آن چاه زنخدان زلف را
قصه هاروت و چاه بابلم آمد به یاد

سربهم آورده دیدم برگهای غنچه را
اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد

نیست صائب کمتر از منزل حضور راه عشق
کافرم در راه اگر از منزلم آمد به یاد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.