۲۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۲۱

رغبت می را کند چندان که نوشیدن زیاد
می شود شوق لب میگون زبوسیدن زیاد

می کند دل را پریشان شادی بی عاقبت
رخنه در دل غنچه را گردد زخندیدن زیاد

باد دستی کهربای خرمن جمعیت است
حاصل دهقان شود از تخم پاشیدن زیاد

نیست بعد از مرگ هم رزق حریص آسودگی
پیچ و تاب مار گردد وقت خوابیدن زیاد

می گشاید هر که چون ناخن گره از کار خلق
می شود بالیدنش پیوسته از چیدن زیاد

منع حرص می فزون سازد که نخل تاک را
از بریدن می شود هر سال بالیدن زیاد

کرد میزان در نظرها ماه کنعان را سبک
قدر گوهر گرچه می گردد زسنجیدن زیاد

از نپرسیدن شود گر دیگران را درد بیش
بی دماغان را شود زحمت زپرسیدن زیاد

نفس کجرو پا به راه راست از پیری نهشت
از عصا گردید ما را پای لغزیدن زیاد

عمر کوته گردد از پاس نفس صائب دراز
می کند این رشته را بر خویش پیچیدن زیاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.