هوش مصنوعی: این شعر با استفاده از تصاویر و استعاره‌های عمیق، به موضوعاتی همچون عدالت الهی، طمع، رزق و روزی، حوادث زندگی، و رنج‌های بشری می‌پردازد. شاعر از تجربیات شخصی و جهانی سخن می‌گوید و با نگاهی انتقادی به رفتارهای انسانی مانند طمع و ناسپاسی اشاره می‌کند.
رده سنی: 18+ متن از استعاره‌ها و مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی استفاده می‌کند که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی مضامین مانند رنج و طمع ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۹۸

خون خود یوسف درون چاه کنعان می خورد
این سزای آن که روی دست اخوان می خورد

من که روزی از دل خود می خورم در آتشم
وای بر آن کس که نعمتهای الوان می خورد

رو نمی سازد ترش صاحب طمع از حرف تلخ
سگ زحرص طعمه سوزن همره نان می خورد

نه همین مهمان خورد روزی زخوان میزبان
میزبان هم رزق خود از خوان مهمان می خورد

تشنه لب مردن میان آب حیوان همت است
ورنه ریگ این بیابان آب حیوان می خورد

سوده شد از خوردن نان سر به سر دندان من
دل همان از ساده لوحیها غم نان می خورد

پیش ازین می ماند در خارا نشان پای من
این زمان پایم به سنگ از باد دامان می خورد

از گلاب افشانی محشر نمی آید به هوش
بر دماغ هر که بوی خط ریحان می خورد

در گلویش آب می گردد گره همچون صدف
هر که روی دست جود از ابر نیسان می خورد

تا مبادا بار باشد بر تن سیمین او
خون خود را گل در آن چاک گریبان می خورد

با تهی مغزان حوادث بیشتر کاوش کند
روی کف بیش از صدف سیلی زطوفان می خورد

بیدلان در پنجه خار حوادث عاجزند
پنجه شیران کجا زخم نیستان می خورد؟

چند صائب سر به زانو در غم زلفش نهم؟
عاقبت مغز مرا فکر پریشان می خورد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.