هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و تلخی‌های زندگی خود می‌گوید که مانند دریا پر از نیرنگ است. او احساس می‌کند هر قطره‌ای که نوشیده به سنگ تبدیل شده است. در دنیای بی‌منتهای دل، آسمان بر او تنگ شده و فقرش در نظر دیگران با شکوه جلوه کرده است. او از خودبینی رها شده و مانند آیینه‌ای بدون زنگ شده است. در پایان، اشاره می‌کند که رحمت الهی گناهان را می‌شوید و همه چیز به یکرنگی می‌رسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و اندوه نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۴۲۲

بس که دل افسرده زین دریای پرنیرنگ شد
چون صدف هر قطره آبی که خوردم سنگ شد

تا رهم در عالم بی منتهای دل فتاد
آسمان چون حلقه فتراک بر من تنگ شد

بوریای فقر پیش مردم بالغ نظر
از شکوه بی نیازیهای من اورنگ شد

داشت چون طوطی نهان در زنگ، خودبینی مرا
چشم پوشیدم ز خود، آیینه ام بی زنگ شد

خاکیان را رحمت حق می کند پاک از گناه
سیل با دریا به اندک فرصتی یکرنگ شد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.