هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از صائب تبریزی، به موضوع عشق و سوزش درونی ناشی از آن می‌پردازد. شاعر از بی‌قراری، اضطراب و ایثار در راه عشق سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند خاموشی، تسلیم و گذشت از خود اشاره دارد. او از تشبیهات آتش و سوختن برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند و در نهایت، به ناتوانی در رهایی از این عشق عالم‌سوز اعتراف می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بیشتری دارد و ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل هضم نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی موجود در متن برای سنین پایین‌تر پیچیده است.

غزل شمارهٔ ۲۴۹۱

پای رفتن از حریم او کجا دارد سپند؟
در تماشاگاه او پا در حنا دارد سپند

گر بر آرد عشق دود از خرمن ما گو برآر
چون خلیل از شعله باغ دلگشا دارد سپند

بیقراران را نظر بر منتهای مطلب است
تا در آتش نیست، آتش زیر پا دارد سپند

در حریم عشق عالمسوز خاموشی است باب
دور می گردد ز آتش تا صدا دارد سپند

بی محابا سینه بر دریای آتش می زند
در نظر حسن گلوسوز که را دارد سپند؟

جستن از دام گرهگیر تعین سهل نیست
خرده جان بهر آتش رو نما دارد سپند

بر لب ما مهر خاموشی زدن انصاف نیست
در بساط زندگانی یک نوا دارد سپند

سالها شد بستر و بالین ز آتش کرده ایم
اینقدر سامان خودداری کجا دارد سپند؟

پیش ما کز آتشین رویان جدا افتاده ایم
لذت آواز پای آشنا دارد سپند

اختیاری نیست صائب اضطراب ما زعشق
پیش آتش چون دل خود را بجا دارد سپند؟

تا نسوزد پاک، هیهات است صائب وا شود
عقده ای در دل کز این وحشت سرا دارد سپند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.