هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی‌های ظاهری و فریبندگی‌های دنیوی اشاره دارد و از دزدان راه دل که با زلف و سلاسل، رهروان را گمراه می‌کنند، شکایت می‌کند. همچنین، به ساده‌لوحانی که نقش باطل بر دل می‌زنند و کسانی که با خموشی و صبر، رخنه‌های دل را می‌بندند، اشاره می‌کند. در ادامه، از طوفان خزان و عندلیبان که دیوار را گل می‌زنند، صحبت می‌شود و در پایان، به کسانی که زخم زندگی خورده‌اند و بی‌تأمل سینه بر شمشیر قاتل می‌زنند، پرداخته می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات مانند «زخم زندگی» و «قاتل» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۸۹

با کمند زلف، خوبان بر صف دل می زنند
آه ازین دزدان که ره را با سلاسل می زنند

رهروان کعبه دل بی مروت نیستند
کاروان را می کنند آگاه و غافل می زنند

نقش حق چون موج آب زندگانی در نظر
ساده لوحان بر دل خود نقش باطل می زنند

می نهند آنان که دندان خموشی بر جگر
بخیه آسودگی بر رخنه دل می زنند

از تنور لاله طوفان خزان سر می کشد
عندلیبان رخنه دیوار را گل می زنند

غنچه خسبانی که سر در جیب فکرت برده اند
باده گلرنگ را در پرده دل می زنند

صائب آن جمعی که زخم زندگانی خورده اند
بی تأمل سینه بر شمشیر قاتل می زنند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.