هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساسات شاعر در برابر ناملایمات و سختی‌های زندگی است. شاعر از جنون، سنگباران شدن، بیماری، ویرانی، و بی‌مروتی مردم گلایه می‌کند، اما در عین حال به عشق و امید نیز اشاره دارد. او از غیرت، صبر، و قناعت سخن می‌گوید و خود را با عناصری مانند صدف، ابر، و شمع مقایسه می‌کند. شعر پر از تصاویر شعری و استعاره‌های عمیق است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۹۵

کو جنون تا خاک بازیگاه طفلانم کنند
رو به هر جانب که آرم سنگبارانم کنند

هست بیماری مرا صحت چو چشم دلبران
می شوم معمورتر چندان که ویرانم کنند

روی گل شد آتشین از شعله آواز من
از مروت نیست بیرون زین گلستانم کنند

می کنم گنجینه گوهر صدفها را تمام
از کرم سیراب اگر چون ابر نیسانم کنند

تازه چون ابرست از تردستیم روی زمین
می شود عالم پریشان گر پریشانم کنند

همچو مور از خاکساری دارم آتش زیر پا
مسند عزت گر از دست سلیمانم کنند

گر به دست افتد چو ماه نو لب نانی مرا
خلق از انگشت اشارت تیربارانم کنند

بسته ام چشم از تماشای زلیخای جهان
چشم آن دارم که با یوسف به زندانم کنند

می فشارم چون صدف دندان غیرت بر جگر
گر به جای آبرو گوهر به دامانم کنند

زان لب میگون به پیغامی قناعت کرده ام
جای آن دارد که خوبان بوسه بارانم کنند

نور من چون برق صائب پرده سوز افتاده است
نیستم شمعی که پنهان زیر دامانم کنند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.