هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر عشق و ستایش خود را نسبت به معشوق بیان می‌کند. او معشوق را نور جان، گوهر بی‌کران و امان‌دهنده در برابر بلایا توصیف می‌کند. شاعر از وصال و فراق معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حتی در فراق نیز شادی و جان‌فزایی وجود دارد. او معشوق را چنان والا می‌داند که حتی زاغان نیز در سایه او به همایی می‌رسند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی بیشتری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۸۵۶

صَنَما چگونه گویم، که تو نورِ جانِ مایی؟
که چه طاقت است جان را، چو تو نورِ خود نِمایی؟

تو چُنان هُمایی ای جان، که به زیرِ سایهٔ تو
به کَف آوَرَند زاغان، همه خِلْقَتِ هُمایی

کَرَمِ تو عُذْرخواهِ همه مُجرِمانِ عالَم
تو اَمانِ هر بَلایی، تو گُشادِ بَندهایی

تویی گوهری که مَحو است، دو هزار بَحْر در تو
تویی بَحْرِ بی‌کَرانه، زِصِفاتِ کِبْریایی

به وِصالْ می‌بِنالَم که چه بی‌وَفا قَرینی
به فِراقْ می‌بِزارَم که چه یارِ باوَفایی

به گَهِ وِصالْ آن مَهْ، چه بُوَد؟ خدایْ داند
که گَهِ فِراق باری، طَرَب است و جانْ فَزایی

دل اگر جُنون آرَد، خِرَدش تویی که رفتی
رُخِ توست عُذرخواهَش به گَهی که رُخْ گُشایی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.