۲۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۲۹

پایه نظم بلند از علم کمتر چون بود؟
علم موزون کم چرا از علم ناموزون بود؟

گردبادش جلوه انگشت زنهاری کند
دامن دشتی که گرم از سینه مجنون بود

کنج عزلت کرد مستغنی مرا از احتیاج
خم لباس و خانه و گلزار افلاطون بود

نیست ممکن نخل احسانی کند نشو و نما
تا به مغز خاک پنهان ریشه قارون بود

گر ببندد محتسب میخانه را در، گو ببند
ساقی و نقل و شراب ما لب میگون بود

می شود هم پله قارون به اندک فرصتی
دوش هر کس زیر بار منت گردون بود

جوش گل سازد خروش بلبلان صائب زیاد
عشق روزافزون شود چون حسن روزافزون بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.