هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، با تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، به بیان احساسات شاعرانه درباره عشق، رنج، و تجربیات روحانی می‌پردازد. شاعر از عشق، درد، و زیبایی‌های طبیعت سخن می‌گوید و با استفاده از نمادهایی مانند آسمان، کوه، و دریا، احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم عمیق نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۲۶۳۰

شب نه آه سرد را دل عرش پیما کرده بود
آسمان از صبح محشر دفتری وا کرده بود

جان چه می دانست از دنیا چها خواهد کشید
خاکبازیهای طفلان را تماشا کرده بود

لنگر تمکین کوه غم به فریادم رسید
ورنه بیتابی مرا در عشق رسوا کرده بود

از دل شیرین خیالی داشت در مد نظر
کوهکن در بیستون شغلی که پیدا کرده بود

از نگاه عجز شد چون طوق زیب گردنم
تیغ او دستی که بهر قتل بالا کرده بود

از جوانمردی سراسر باده گلرنگ کرد
عشق هر خونی که در جام زلیخا کرده بود

رشته جان با دل آزاده من می کند
آنچه سوزن با گریبان مسیحا کرده بود

از شکرخند صدف شد خام، ورنه پیش ازین
ابر ما عادت به روی تلخ دریا کرده بود

آتشین رویی که شمع مجلس ما بود دوش
حلقه بیرون در را چشم بینا کرده بود

عمرها شد در لباس لاله بیرون می دهد
اشک مجنون آنچه با دامان صحرا کرده بود

جان چه خونها خورد تا از صفحه دل پاک کرد
نقطه سهوی که نامش را سویدا کرده بود

دید تا آن سر و سیم اندام را، بر دل گذاشت
شاخ گل دستی که بهر رقص بالا کرده بود

حسن بازیگوش او صائب نشان تیر کرد
دل به خون دیده مکتوبی که انشا کرده بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.