هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از عشق الهی و قدرت بی‌نهایت آن سخن می‌گوید. شاعر عشق را به عنوان نیرویی توصیف می‌کند که بر همه چیز غالب است، حتی بهشت و جهنم را تحت تأثیر قرار می‌دهد. او از ناتوانی انسان در برابر این عشق و نیاز به تسلیم شدن در برابر آن صحبت می‌کند. همچنین، شاعر به ناتوانی عقل و وسوسه‌های دنیوی در برابر عشق الهی اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که تنها با رهایی از این وسوسه‌ها می‌توان به حقیقت عشق دست یافت.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۲۸۵۹

بَرو ای عشق که تا شِحْنهٔ خوبانْ شُده‌یی
توبه و توبه کُنان را همه گَردنْ زده‌یی

کِه شود با تو مُعَوِّل؟ که چُنین صاعِقه‌یی
کِه کُند با تو حَریفی؟ که همه عَربَده‌یی

نی زمین و نه فَلَک را قَدَم و طاقَتِ توست
نه دَرین شش جِهَتی، پس زِکجا آمده‌یی؟

هشت جَنَّت به تو عاشق، تو چه زیبارویی؟
هفت دوزخ زِتو لَرزان، تو چه آتشکَده‌یی؟

دوزَخَت گوید بُگُذَر، که مرا تابِ تو نیست
جَنَّتِ جَنَّتی و، دوزخِ دوزخْ بُده‌یی

چَشمِ عُشّاقْ زِچَشمِ خوشِ تو تَردامَن
فِتْنه و رَه زنِ هر زاهِد و هر زاهِدِه‌یی

بی تو در صومعه بودن، به جُز از سودا نیست
زان که تو زندگیِ صومعه و مَعْبده‌یی

دلِ ویرانِ مرا داد دِهْ، ای قاضیِ عشق
که خَراج از دِهِ ویرانِ دِلَم بِسْتَده‌یی

ای دلِ سادهٔ من داد زِ که می‌خواهی؟
خون مُباح است بَرِ عشق، اگر زین رَدِه‌یی

دادِ عُشّاقِ زِ اندازهٔ جان بیرون است
تو در اندیشه و در وَسوَسهٔ بیهُده‌یی

جُز صِفاتِ مَلَکی نیست یَقینْ مَحْرَمِ عشق
تو گرفتارِ صِفاتِ خَر و دیو و دَدِه‌یی

بس کُن و سِحْر مَکُن، اوّلْ خود را بِرَهان
که اسیرِ هَوَسِ جادویی و شَعْبده‌یی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.