هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به بیان عشق، رنج‌های عاشقانه، ناامیدی و انتقاد از ناعادلانه بودن دنیا می‌پردازد. شاعر از عشق به معشوق، رنج‌های بی‌پایان، و ناکامی‌های خود سخن می‌گوید و گاهی نیز به مسائل اجتماعی و اخلاقی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و انتقادهای اجتماعی نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربه دارند.

غزل شمارهٔ ۲۶۳۲

شب که سرو قامت او شمع این کاشانه بود
تا سحر گه بر گریزان پر پروانه بود

صاحب خرمن نگشتم تا نیفتادم ز پا
مور من تا دست و پایی داشت قحط دانه بود

طره موجم، نوآموز کشاکش نیستم
عمرها از اره پشت نهنگم شانه بود

روزی آتش شود نخلی که دست آموز کرد
سنگ طفلان را که رزق مردم دیوانه بود!

شیوه عاجزکشی از خسروان زیبنده نیست
بی تکلف، حیله پرویز نامردانه بود

قامت او در نمی آید به آغوش کسی
ورنه هر تیری که دیدم با کمان همخانه بود

کوه را چون ناقه لیلی بیابانگرد ساخت
ناله گرمی که در زنجیر این دیوانه بود

بی تو رضوانم به سیر گلشن فردوس برد
طره حوران به چشمم دود ماتمخانه بود

نسبت کیفیت آن چشم با آهو خطاست
در تماشاگاه او آیینه ها میخانه بود

نیست تقصیری اگر زنار ما نگسسته ماند
دست ما در زیر سنگ سبحه صددانه بود

شمع ایمن راه در ویرانه ام صائب نداشت
شب که مهتاب خیالش فرش این غمخانه بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.