هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های زیبا، به بیان حالات روحی و عاطفی شاعر می‌پردازد. او از روزگاران گذشته یاد می‌کند که همه چیز زیبا و بی‌دغدغه بود، اما اکنون شرایط تغییر کرده و سختی‌ها و ناملایمات زندگی افزایش یافته است. شاعر از مفاهیمی مانند عشق، زیبایی، طبیعت، و رنج‌های روحی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۳۸

پیش ازین حسن مجرد تشنه زیور نبود
چشم دریا در خمار شبنم گوهر نبود

بلبل ما هر زمان بر شاخساری می نشست
بیضه افلاک ما را زیر بال و پر نبود

در گلستانی که ما گلبانگ عشرت می زدیم
زهره فریاد کردن حلقه را بر در نبود

خط او این نقش زد بر آب، ورنه پیش ازین
پرده دار آتش یاقوت خاکستر نبود

رفته رفته آب شد آیینه از تاب رخش
چون نگردد آب، آخر سد اسکندر نبود

خاطری از موی سر آشفته تر می خواستند
پیش ازین دیوانگی تنها به موی سر نبود

تنگدستی قسمت صاحبدلان امروز نیست
غنچه این باغ را در جیب هرگز زر نبود

در صدف تا داشت صائب گوهرم آرامگاه
کوه غم بر خاطرم از سنگ بد گوهر نبود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.