هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از صائب تبریزی به موضوع عشق و دلدادگی می‌پردازد و بیان می‌کند که دل عاشق جز به معشوق نمی‌گراید و هر چیز دیگری در برابر این عشق بی‌معناست. شاعر از مفاهیمی مانند عشق، فکر معشوق، حیرت، و خاکساری در راه عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک ظرافت‌های زبانی و معنایی شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۶۳۹

هر دلی را طره جانان نمی گیرد به خود
غیر ماه مصر این زندان نمی گیرد به خود

در دل عاشق ندارد راه غیر از فکر دوست
این تنور گرم جز طوفان نمی گیرد به خود

می پذیرد گرچه لوح ساده هر نقشی که هست
هیچ نقشی دیده حیران نمی گیرد به خود

دل به راهش خاک شد با آن که می داند یقین
هیچ گردی آن سبک جولان نمی گیرد به خود

خاکیان بیجا دلی در مهر گردون بسته اند
این تنور سرد هرگز نان نمی گیرد به خود

بر بیاض گردن او نقطه ای از خال نیست
از لطافت این ورق افشان نمی گیرد به خود

عشق را با بی سر و پایان بود روی نیاز
این صدف جز گوهر غلطان نمی گیرد به خود

در حریم فکر صائب دور باش منع نیست
خانه روشندلان دربان نمی گیرد به خود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.