۲۱۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۹۸

گر شکر در جام ریزم زهر قاتل می شود
چون صدف گر آب نوشم عقده دل می شود

چون سکندر می خورد آیینه عمرش به سنگ
از خضر یک آب خوردن هر که غافل می شود

جامه برتن کعبه را مجنون ما خواهد درید
کی ز سنگ کودکان دیوانه عاقل می شود؟

زیر هر برگ گلی صد نیش خار آماده است
با تن آسانی مکن عادت که مشکل می شود

قطره اشکم اگر از دل چنین چیند غبار
تا سر مژگان رسیدن مهره گل می شود

جان نخواهد برد صائب آفتاب از آه ما
وای بر شمعی که با صرصر مقابل می شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.