۲۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۰۶

هستی ظاهر حجاب قرب یزدان می شود
ذره اینجا پرده خورشید تابان می شود

در دل ما خاکساران عشق می گردد هوس
در سفال ما خس و خاشاک ریحان می شود

عشق را گر اختیاری هست در واقع، چرا
چون زلیخا بد کند یوسف به زندان می شود؟

کوه و صحرا آمد از شور جنون ما به تنگ
تنگ جا بر سفره اینجا از نمکدان می شود

در دیار ما که خودبینی حجاب مطلب است
چون شکست آیینه را طوطی سخندان می شود

هر که معراج فنا را صائب آرد در نظر
چون شرر از صحبت آتش گریزان می شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.