۲۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۱۱

کار ما از ساغر پرمی به سامان می شود
مجلس ما از گل ابری گلستان می شود

ناخن الماس ازکارم سری بیرون نبرد
مشکل من کی به سعی سوزن آسان می شود؟

یوسف این زخمی که داری از عزیزان وطن
مرهمش خاکستر شام غریبان می شود

جای هر نیشی که از دست تو دارم بر جگر
گر به هم دوزند صد زخم نمایان می شود

بر سر خاک شهیدان شمع آهی برده ایم
خون ما با دامنی دست و گریبان می شود

صائب از تنگ دهان یار پیش دل مگو
طفل ما بدخوست بهر هیچ گریان می شود!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.