هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به بیان احساسات عمیق و عاشقانه، دردها و رنجهای عشق، و همچنین تأملاتی درباره زندگی و مرگ میپردازد. شاعر از مضامینی مانند عشق، اندوه، اضطراب، حرص و آز، و ندامت سخن میگوید و با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند شعله، مار، و آینه، احساسات خود را به تصویر میکشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند مرگ، حرص و ندامت نیاز به درک و بلوغ عاطفی بیشتری دارند.
غزل شمارهٔ ۲۷۲۳
اضطراب دل ز چشم روشن افزون می شود
داغ مرغ بسته پر از روزن افزون می شود
پرده پوشی کرد دل را در جنون بیتابتر
بیقراری شعله را از دامن افزون می شود
دیدن روشنگران بر اهل غیرت مشکل است
زنگ بر آیینه ام در گلخن افزون می شود
عاشق گنج گهر را نیست آسایش ز مرگ
پیچ و تاب مار در خوابیدن افزون می شود
چشم بی اشکی چو می بینند ماتم دیدگان
حلقه ای بر حلقه های شیون افزون می شود
صحبت خورشید رویان کیمیای فربهی است
ماه نو هر روز یک پیراهن افزون می شود
رعشه می افتد به جان از دیدن موی سفید
صبح، پیچ وتاب شمع روشن افزون می شود
مهلت دنیا فزاید عقده های حرص را
شاخ آهو را گره از ماندن افزون می شود
نیست جز آه ندامت حاصل تن پروری
شعله رعنا می شود چون روغن افزون می شود
حسن چندانی که افزاید به ناز و دلبری
عاشقان را روزی دل خوردن افزون می شود
می توان کوته به رفتن کرد راه عقل را
راه بی پایان عشق از رفتن افزون می شود
لطف غمخواران مرا صائب به خاک و خون کشید
زخم خار از کاوکاو سوزن افزون می شود
داغ مرغ بسته پر از روزن افزون می شود
پرده پوشی کرد دل را در جنون بیتابتر
بیقراری شعله را از دامن افزون می شود
دیدن روشنگران بر اهل غیرت مشکل است
زنگ بر آیینه ام در گلخن افزون می شود
عاشق گنج گهر را نیست آسایش ز مرگ
پیچ و تاب مار در خوابیدن افزون می شود
چشم بی اشکی چو می بینند ماتم دیدگان
حلقه ای بر حلقه های شیون افزون می شود
صحبت خورشید رویان کیمیای فربهی است
ماه نو هر روز یک پیراهن افزون می شود
رعشه می افتد به جان از دیدن موی سفید
صبح، پیچ وتاب شمع روشن افزون می شود
مهلت دنیا فزاید عقده های حرص را
شاخ آهو را گره از ماندن افزون می شود
نیست جز آه ندامت حاصل تن پروری
شعله رعنا می شود چون روغن افزون می شود
حسن چندانی که افزاید به ناز و دلبری
عاشقان را روزی دل خوردن افزون می شود
می توان کوته به رفتن کرد راه عقل را
راه بی پایان عشق از رفتن افزون می شود
لطف غمخواران مرا صائب به خاک و خون کشید
زخم خار از کاوکاو سوزن افزون می شود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.