۲۲۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۴۴

چشم فتانت که داد دلبریایی می دهد
غمزه را تعلیم کافر ماجرایی می دهد

اینچنین کز سرمه بیگانگی مست است مست
کی نگاهش با نگاهم آشنایی می دهد؟

وه چه سازم با دل بیطاقت خود کان نگاه
ساغر لبریز طاقت آزمایی می دهد

شانه در زلف تو دست باد را بر چوب بست
سرمه در چشم تو داد خودنمایی می دهد

تندرستی بر نمی تابد مزاج عاشقان
استخوان ما شکست مومیایی می دهد

صائب از آرایش دستار خواهش در گذر
غنچه این باغ بوی بیوفایی می دهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.