۲۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۸۶

دیده از عیب کسان در خواب چون مخمل کنید
چون رسد نوبت به عیب خود، نظر احول کنید

باعث رنگینی دیوان محشر می شود
چهره از اشک پشیمانی اگر جدول کنید

قامت خم چون مه نو در کمین پس خم است
زودتر آیینه تاریک خود صیقل کنید

پرده ظلمت به قدر روشنی گردد زیاد
عالمی بر خود چرا تاریک از مشعل کنید؟

تا بود دل در درون سینه بیتابی بجاست
این سپند شوخ را بیرون ازین منقل کنید

کوته اندیشی است دیدن اول هر کار را
در مآل کارها اندیشه از اول کنید

دردسر بسیار دارد پاس دلها داشتن
شانه آن زلف را زنهار از صندل کنید

مشرق خورشید تابان می شود صائب چو صبح
سینه خود را به نور صدق اگر صیقل کنید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.