هوش مصنوعی: این متن شعری است که از استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه برای بیان مفاهیمی مانند عشق، رنج، طبیعت و تقدیر استفاده می‌کند. شاعر از عناصر طبیعی مانند گل، بلبل، خزان، و بادام زلف برای بیان احساسات خود بهره می‌برد و به مفاهیمی مانند ناامیدی، عشق نافرجام و ناپایداری زندگی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۲۷۹۴

به زهر چشم بتوان کشت دشمن را چوکار افتد
نمی خواهم که چشم من به چشم روزگار افتد

ازان رخسار شبنم خیز چون گل پرده یک سو کن
که چون برگ خزان بلبل به خاک از شاخسار افتد

ز زخم من به رعنایی مثل شد تیغ خونخوارش
کند اندام پیدا آب چون در جویبار افتد

تمام شب نظر بازی کند بادام زلف خود
ندیدم هیچ صیادی چنین عاشق شکار افتد

هجوم زاغ خواهد نخل ماتم کرد سروش را
به فکر عندلیبان این چنین گر نوبهار افتد

ندارد از شکست خلق پروا دیده حق بین
که کشتی بی خطر باشد چو دریا بیکنار افتد

چه افتاده است سر از بیضه بیرون آورد صائب؟
نواسنجی که در فکر قفس از شاخسار افتد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.