هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دل‌تنگی‌ها و رنج‌های خود می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه سختی‌ها و ناملایمات زندگی را به فرصتی برای رشد و تعالی تبدیل می‌کند. او از بی‌وفایی دنیا و مردم شکایت دارد، اما در عین حال، به رضایت از زندگی ساده و بی‌آلایش صحرا اشاره می‌کند. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند کفر و ایمان، سود و زیان، و تحول درونی می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی و اجتماعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۸۳۷

ازان از سیر صحرا خاطرم خشنود می گردد
که داغم از سواد شهر مشک اندود می گردد

زما اندیشه دارد خصم بی حاصل، نمی داند
که چوب بید در آتشگه ما عود می گردد

غبار راه هر کس می شوم از پستی طالع
پی آزار من زنبور خاک آلود می گردد

گر اظهار پشیمانی کند گردون مشو ایمن
که بدعهد از پشیمانی پشیمان زود می گردد

اگر این است برق بی نیازی غمزه او را
متاع کفر و ایمان سر بسر نابود می گردد

نمی دانم زیان و سود خود را، اینقدر دانم
که سود من زیان است و زیانم سود می گردد

به چشم کم به داغ لاله صحرانشین منگر
که شمع ایمن اینجا در لباس دود می گردد

من از زناریان کفر نعمت نیستم صائب
به اندک التفاتی خاطرم خشنود می گردد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.