۲۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۵۴

به قتل هر که مایل آن دل بیباک می گردد
گریبان بر گلویش حلقه فتراک می گردد

به خورشید درخشان می رسد چون قطره شبنم
دل هر کس که آب از روی آتشناک می گردد

فروغ شمع می سازد منور چشم روزن را
اگر پاک است دل، آخر نظر هم پاک می گردد

مباد هیچ کس را روز سختی در کمین یارب
که گندم را زبیم آسیا دل چاک می گردد

زپیچ و تاب فکرت در دل شبها مشو در هم
که آخر جوهر آیینه ادراک می گردد

خشن پوشی گزیدم بهر زجر نفس، ازین غافل
که آتش فربه از پیراهن خاشاک می گردد

مخور چون غنچه گل از نسیم صبح، دم صائب
که جمعیت به گرد خاطر غمناک می گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.