۲۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۹۴

خردکی رخت بتواند زموج می برون آرد؟
سر از بحری به این شورش حبابی کی برون آرد؟

زفیض عشق چون مجنون کمند جذبه ای دارم
که لیلی را تواند موکشان از حی برون آرد

شهید زخم دندان ندامت باد انگشتش
اگر خواهد مسیح از ناخن ما نی برون آرد

به تاک خشک اگر افتد خمارآلود چشم او
ز زیر بال هر برگی بط پر می برون آرد

زدشت عشق کز گرمی گدازد مغز آتش را
به خاکستر نشیند هر که خواهد نی برون آرد

عبث باد مراد افتاده در پی زورق ما را
زطوفان کشتی ما را نفس تا کی برون آرد

شود از عشق رسوایی طلب معشوق بی پرده
شکر را جذبه طوطی زبند نی برون آرد

دل صائب اگر چون خضر آب زندگی نو شد
سری از کوچه باریک زلفش کی برون آرد؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.