۲۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۳۲

نفس یک پا درون خانه، یک پا در برون دارد
کسی محکم عنان بادپای عمر چون دارد؟

کجا از شادمانی بهره عقل ذوفنون دارد؟
که در زیر نگین این ملک را داغ جنون دارد

تو کز صدق عزیمت بی نصیبی فکر رهبر کن
که ما را عزم صادق بی نیاز از رهنمون دارد

زآب شور داغ تشنگی ناسور می گردد
که حرص افزون بود آن را که جمعیت فزون دارد

نیارد نغمه خارج رگ خامی زدل بیرون
خوشا آن کس که مطرب چون خم می از درون دارد

زبیم چشم، گرد کعبه در بتخانه می گردم
سمند عزم دوراندیش نعل واژگون دارد

اگر بر زندگانی اعتمادی هست، چون صائب
نفس یک پا درون خانه، یک پا در برون دارد؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.