هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از استعارهها و تصاویر پیچیده برای بیان مفاهیمی مانند عشق، زیبایی، فریب، غم و شادی، و هشدار درباره دشمنان استفاده میکند. شاعر از عناصری مانند لباس رنگین، حنای دست، خندههای شکرین، و زهر زیر نگین برای انتقال احساسات و پیامهای خود بهره میبرد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق و استعارههای پیچیده است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فریب و هشدار درباره دشمنان ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۲۹۳۴
دل رنگین لباسان تیرگی را در کمین دارد
حنای دست زنگی هند را در آستین دارد
مشو گستاخ کان لب خنده های شکرین دارد
که زهر از گفتگوی تلخ هم زیر نگین دارد
زشرم ابروی او پیوسته چینی بر جبین دارد
وگرنه خنده گل غنچه اش در آستین دارد
زرنگ می بود دلهای غافل را سیه مستی
حنای دست زنگی هند را در آستین دارد
به گرد او رسیدن نیست کار هر سبک جولان
زتوسنها که عذر لنگ او در زیر زین دارد
غم و شادی درین میخانه می جوشد به یکدیگر
صراحی خنده را با گریه در یک آستین دارد
زرنگ آمیزی دولت شود غافل سیه دلتر
حنای دست زنگی هند را در آستین دارد
چرا ترسد زچشم بد، که روی آتشین او
سپند خانه زاد از خالهای عنبرین دارد
مشو ایمن به نرمی از زبان خصم بدگوهر
که تیر شمع از موم است و پیکان آتشین دارد
غباری نیست بر خاطر زعزلت پاک گوهر را
که گنج آسایش روی زمین زیرزمین دارد
به ریزش دست را سرپنجه خورشید تابان کن
کز احسان چون تهی شد دست حکم آستین دارد
نشد چون نرم از گفتار من آن سنگدل صائب
چه حاصل زین که کلک من زبان آتشین دارد؟
حنای دست زنگی هند را در آستین دارد
مشو گستاخ کان لب خنده های شکرین دارد
که زهر از گفتگوی تلخ هم زیر نگین دارد
زشرم ابروی او پیوسته چینی بر جبین دارد
وگرنه خنده گل غنچه اش در آستین دارد
زرنگ می بود دلهای غافل را سیه مستی
حنای دست زنگی هند را در آستین دارد
به گرد او رسیدن نیست کار هر سبک جولان
زتوسنها که عذر لنگ او در زیر زین دارد
غم و شادی درین میخانه می جوشد به یکدیگر
صراحی خنده را با گریه در یک آستین دارد
زرنگ آمیزی دولت شود غافل سیه دلتر
حنای دست زنگی هند را در آستین دارد
چرا ترسد زچشم بد، که روی آتشین او
سپند خانه زاد از خالهای عنبرین دارد
مشو ایمن به نرمی از زبان خصم بدگوهر
که تیر شمع از موم است و پیکان آتشین دارد
غباری نیست بر خاطر زعزلت پاک گوهر را
که گنج آسایش روی زمین زیرزمین دارد
به ریزش دست را سرپنجه خورشید تابان کن
کز احسان چون تهی شد دست حکم آستین دارد
نشد چون نرم از گفتار من آن سنگدل صائب
چه حاصل زین که کلک من زبان آتشین دارد؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.