هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق الهی و جذبه‌های معنوی سخن می‌گوید. او از تلخی سخنان و شور عشق می‌گوید و از نیاز به فروتنی و عشق به خداوند صحبت می‌کند. شاعر همچنین از عظمت خداوند و تأثیر آن بر دل و جان انسان سخن می‌گوید و از عشق حقیقی که فراتر از جسم است، یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق الهی و جذبه‌های معنوی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۸۹۰

سُخَنِ تَلْخ مگو، ای لبِ تو حَلْوایی
سَر فرو کُن به کَرَم، ای کِه بَرینْ بالایی

هرچه گویی تو اگر تَلْخ و اگر شور، خوش است
گوهرِ دیده و دل، جانی و جان اَفْزایی

نه به بالا نه به زیریّ و نه جان در جِهَت است
شش جِهَت را چه کُنم، در دلِ خونْ پالایی؟

سَر فرو کُن، که ازان روز که رویَت دیدم
دل و جانْ مَست شُد و عقل و خِرَد سودایی

هر کِه او عاشقِ جسم است، زِجانْ مَحْروم است
تَلْخ آید شِکَر اَنْدَر دَهَنِ صَفرایی

ای کِه خورشید تو را سَجده کُند هر شامی
کِی بُوَد کَزْ دلِ خورشید، به بیرون آیی؟

آفتابی، که زِ هر ذَرّه طُلوعی داری
کوه‌ها را جِهَتِ ذَرّه شدن می‌سایی

چه لطیفیّ و زِ آغازْ چُنان جَبّاری
چه نَهانیّ و عَجَب این که دَرین غوغایی

گَر خَطا گفتم و مَقْلوب و پَراکَنده، مگیر
وَرْ بگیری تو مرا، بَختِ نواَم اَفْزایی

صورتِ عشقْ تویی، صورتِ ما سایهٔ تو
یک دَمَم زشت کُنی، باز تواَم آرایی

می نِمایَد که مَگَر دوش به خوابَت دیدم
که من امروز ندارم به جهان گُنجایی

ساربانا بِمَخوابان شُتر، این مَنْزِل نیست
هَمرهانْ پیش شده ستند، کِه را می‌پایی؟

هین خَمُش کُن که زِ دَم آتشِ دلْ شُعله زَنَد
شُعله دَم می‌زَنَد این دَمْ، تو چه می‌فَرمایی؟

شَمسِ تبریز چو در شَمسِ فَلَک دَرتابَد
تابشِ روز شود از وِی نابینایی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.