هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از صائب تبریزی، به موضوعاتی مانند عشق، رنج، بینیازی، و تسلیم در برابر تقدیر میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویر نمادین مانند بیابان جنون، لیلی، نخل، و آتش، مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی را بیان میکند. او بر بینیازی و استغنا تأکید دارد و اشاره میکند که رنج و محنت بخشی جداییناپذیر از زندگی انسان است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادها و استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۲۹۸۴
غباری از بیابان جنون بالا نمی گیرد
که دل از سینه لیلی ره صحرا نمی گیرد
زمین سینه عاشق عجب خاصیتی دارد
که تا سرکش نباشد نخل، در وی پا نمی گیرد
رسانیده است جایی همت من بی نیازی را
که آتش را خس و خارم زاستغنا نمی گیرد
اگر پای حسابی روز محشر در میان باشد
سر خاری ازین گلزار پای ما نمی گیرد
غبار غم زمین و آسمان را تنگ اگر سازد
فضای گوشه دل را کسی از ما نمی گیرد
ندارد همچو ما غالب شریکی محنت عالم
کسی از پا نمی افتد که دست ما نمی گیرد
زبان گندمین تنخواه نان جو بود صائب
فلک روزی عبث از مردم دانا نمی گیرد
که دل از سینه لیلی ره صحرا نمی گیرد
زمین سینه عاشق عجب خاصیتی دارد
که تا سرکش نباشد نخل، در وی پا نمی گیرد
رسانیده است جایی همت من بی نیازی را
که آتش را خس و خارم زاستغنا نمی گیرد
اگر پای حسابی روز محشر در میان باشد
سر خاری ازین گلزار پای ما نمی گیرد
غبار غم زمین و آسمان را تنگ اگر سازد
فضای گوشه دل را کسی از ما نمی گیرد
ندارد همچو ما غالب شریکی محنت عالم
کسی از پا نمی افتد که دست ما نمی گیرد
زبان گندمین تنخواه نان جو بود صائب
فلک روزی عبث از مردم دانا نمی گیرد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.