۲۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰۷۴

نصیب از نعمت بسیار دیگرگون نخواهد شد
زدریا قطره ای آب گهر افزون نخواهد شد

نباشد از فروغ مهر تابان لعل را سیری
زخون خوردن پشیمان آن لب میگون نخواهد شد

گرانجانی بود بار گران بر دل بزرگان را
به سوزن عیسی ما بار بر گردون نخواهد شد

به رنگ خود برآرد سیل را دریای روشندل
غبار خط حریف حسن روزافزون نخواهد شد

زلیخا یافت عمر رفته را از صحبت یوسف
زسودای محبت هیچ کس مغبون نخواهد شد

غبار جرم ما در دل نخواهد ماند رحمت را
محیط از رهگذار سیل دیگرگون نخواهد شد

زچشم شوخ لیلی گوشه ای خوش می کند صائب
غبار ما پریشان سیر چون مجنون نخواهد شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.