هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از زیبایی معشوق و تأثیر عمیق او بر وجود خود سخن می‌گوید. او از اشک‌ها، سوزش دل، و امیدواری به وصال معشوق می‌نویسد و از مفاهیمی مانند قضا و قدر، صبر، و پاکی دل نیز استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تمثیل‌های به‌کاررفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۳۰۷۵

زنور عارضش هر ذره ای خورشید منظر شد
زشکر خنده اش هر چشم موری تنگ شکر شد

چه رخسار جهانسوز و چه چشم دلفریب است این
که از نظاره اش هر قطره اشکم چشم دیگر شد

من آن روزی که در رخسار آتشناک او دیدم
ز اشک گرم هر مژگان من بال سمندر شد

برون از خاک در محشر چو سرو آزاد می آید
به خاک هر که سرو قامت او سایه گستر شد

درین صحرا که صید از فربهی در خاک و خون غلطد
حصار عافیت با خویش دارد هر که لاغر شد

بجز افسردگی سنگی ندارد راه یکرنگی
که نومید از وصال بحر شد تا قطره گوهر شد

عرق شد مانع از نظاره رویش، چه بدبختم
که موج آب حیوان در رهم سد سکندر شد

مصفا کن دل خود تا شود گوهر غذا در تو
که هر آبی که تیغ پاک گوهر خورد جوهر شد

مکش گردن زفرمان قضا مهلت اگر خواهی
که بر تیر قضا بیتابی نخجیر شهپر شد

چه حرف است این که خاموشی فزاید زندگانی را؟
نفس دزدیدن من بر چراغ عمر صرصر شد

همان تاریک می سوزد چراغ بخت من صائب
اگرچه سینه ام از سوز دل صحرای محشر شد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.