هوش مصنوعی:
این شعر به بیان رابطهی پیچیده و متناقض انسان با عشق و سرنوشت میپردازد. شاعر از عشق شکایت میکند که با وجود آگاهی از ضعف او، باز هم او را میآزماید و گاهی به دشمنش تبدیل میشود. عشق هم آتش میزند و هم شکایت را برمیانگیزد، گاهی انسانها را به جان هم میاندازد و گاهی عارفان و زاهدان را مست میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که در این دریای زندگی، همه چیز سود و داد است و عشق همه را به احسان و مواسات دعوت میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند تضادها و تناقضهای عشق و سرنوشت ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۲۹۱۲
با من ای عشقْ اِمْتِحانها میکُنی
واقِفی بر عَجزَم امّا میکُنی
تَرجُمان سِرِّ دشمن میشوی
ظِنِّ کَژْ را در دِلَش جا میکُنی
هم تو اَنْدَر بیشه آتش میزَنی
هم شِکایَت را تو پیدا میکُنی
تا گَمان آید که بر تو ظُلم رفت
چون ضَعیفانْ شور و شَکوی میکُنی
آفتابی، ظُلم بر تو کی کُند؟
هر چه میخواهی زِ بالا میکُنی
میکُنی ما را حَسودِ هَمدِگَر
جنگِ ما را خوش تماشا میکُنی
عارفان را نَقْدْ شَربَت میدَهی
زاهِدان را مَستِ فردا میکُنی
مُرغ مرگ اَنْدیش را غَم میدَهی
بُلبُلان را مَست و گویا میکُنی
زاغ را مُشتاقِ سَرگین میکُنی
طوطیِ خود را شِکَرخا میکُنی
آن یکی را میکَشی در کان و کوه
وین دِگَر را رو به دریا میکُنی
از رَهِ مِحْنَت به دولت میکَشی
یا جَزایِ زَلَّتِ ما میکُنی
اَنْدرین دریا همه سود است و داد
جُمله اِحْسان و مُواسا میکُنی
این سَرِ نُکتهست، پایانَش تو گوی
گر چه ما را بیسَر و پا میکُنی
واقِفی بر عَجزَم امّا میکُنی
تَرجُمان سِرِّ دشمن میشوی
ظِنِّ کَژْ را در دِلَش جا میکُنی
هم تو اَنْدَر بیشه آتش میزَنی
هم شِکایَت را تو پیدا میکُنی
تا گَمان آید که بر تو ظُلم رفت
چون ضَعیفانْ شور و شَکوی میکُنی
آفتابی، ظُلم بر تو کی کُند؟
هر چه میخواهی زِ بالا میکُنی
میکُنی ما را حَسودِ هَمدِگَر
جنگِ ما را خوش تماشا میکُنی
عارفان را نَقْدْ شَربَت میدَهی
زاهِدان را مَستِ فردا میکُنی
مُرغ مرگ اَنْدیش را غَم میدَهی
بُلبُلان را مَست و گویا میکُنی
زاغ را مُشتاقِ سَرگین میکُنی
طوطیِ خود را شِکَرخا میکُنی
آن یکی را میکَشی در کان و کوه
وین دِگَر را رو به دریا میکُنی
از رَهِ مِحْنَت به دولت میکَشی
یا جَزایِ زَلَّتِ ما میکُنی
اَنْدرین دریا همه سود است و داد
جُمله اِحْسان و مُواسا میکُنی
این سَرِ نُکتهست، پایانَش تو گوی
گر چه ما را بیسَر و پا میکُنی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.