هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و درونی شاعر است که درگیر عشق، رنج، ناامیدی و جستجوی معنا در زندگی است. شاعر از شکستن قید و بندها، نشستن در دریای بی‌پایان مشکلات، گرفتاری در عشق و جستجوی آزادی سخن می‌گوید. او همچنین از ناتوانی در رسیدن به مراد خود و احساس سردرگمی و دیوانگی می‌گوید.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و سردرگمی ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱۸۴

به همت کشتی تن را شکستم تا چه پیش آید
درین دریای بی پایان نشستم تا چه پیش آید

یکی صد شد زتسبیح ریایی عقده کارم
کمر در خدمت زنار بستم تا چه پیش آید

زبیتابی گره نگشود از کار سپند من
مربع در دل آتش نشستم تا چه پیش آید

غبار خاطرم چون آسیا افزود از گردش
به دامن پای خواب آلود بستم تا چه پیش آید

گرفتار محبت گرچه آزادی نمی بیند
زبندی خانه افلاک جستم تا چه پیش آید

نشد نقش مرادی جلوه گر زآیینه گردون
پس آیینه زانو نشستم تا چه پیش آید

چوبی سنگین دلی نتوان ثمر زین بوستان بردن
فلاخن وار بر دل سنگ بستم تا چه پیش آید

لب گفتار بستم چون صدف از حرف نیک و بد
به فال گوش در دریا نشستم تا چه پیش آید

به تنگ هوشیاری ساختن از من نمی آید
گهی دیوانه، گاهی نیم مستم تا چه پیش آید

(فریب کعبه جویان پرده چشم خدابین شد
دل بت را زنادانی شکستم تا چه پیش آید)

نرفت از پیش کاری چون به دست و پا زدن صائب
دو دست سعی را بر پشت بستم تا چه پیش آید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.