هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به موضوع عشق الهی و عرفانی می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که عشق راهی برای پاک شدن از گناهان است و هر کس به این راه قدم بگذارد، به دریای بی‌پایان عشق می‌رسد. متن همچنین به چالش‌ها و رنج‌های راه عشق اشاره دارد، اما در نهایت تأکید می‌کند که عشق ارزش همه این رنج‌ها را دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به رنج و خون ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۲۰۰

شود پاک از گنه هر کس به کوی عشق می آید
که آن دریای بی پایان به جوی عشق می آید

جز این درگاه باغ دلگشایی نیست عاشق را
اگرچه بوی خون از خاک کوی عشق می آید

مگر بی کوشش این دولت نصیب ما شود، ورنه
زما افتادگان کی جستجوی عشق می آید؟

ز شرم خود بود در پرده بیگانگی عاشق
وگرنه حسن دایم روبروی عشق می آید

گزیدم خاکساری تا شوم ایمن، ندانستم
که هر جا هست سنگی بر سبوی عشق می آید

برآ از آرزو کان قبله گاه آرزومندان
به دنبال دل بی آرزوی عشق می آید

به رنگ خود برآرد سیل را دریای بی پایان
ز بیدردان به گوشم گفتگوی عشق می آید

چو آب زندگی می نوشد و لب تر نمی سازد
اگر تیغ دو عالم بر گلوی عشق می آید

به خون خویش آسان نیست دست از آرزو شستن
ز هر ناشسته رویی کی وضوی عشق می آید؟

ندانم کیست معشوقم ز حیرانی، همین دانم
که از هر ذره خاکم هایهوی عشق می آید

اگر چون سرو حسن بیوفا ثابت قدم باشد
چو قمری طوق بیرون از گلوی عشق می آید

همین می خوردن است و گل ز روی گلرخان چیدن
درین ایام از کاری که بوی عشق می آید

درین ظلمت سرا گر هست صائب آب حیوانی
که سازد زنده دلها را، ز جوی عشق می آید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.