۲۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۰۹

نه بیدردی است گر اشکم به چشم تر نمی آید
مرا از سیرچشمی در نظر گوهر نمی آید

به چشم پاک کرد آیینه تسخیر آن پریرو را
چنین فتح نمایانی ز اسکندر نمی آید

نماند از سرد مهریهای دوران در جگر آهم
درختی را که سرما سوخت دودش برنمی آید

چنین کز عالم آب آمد آن سرو روان بیرون
نهال طوبی از سرچشمه کوثر نمی آید

اگر اهل دلی بر تیره بختی صبر کن صائب
که داغ کعبه از زیر سیاهی بر نمی آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.