۲۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۶۳

که گمان داشت ز خط حسن تو زایل گردد؟
فرد خورشید که می گفت که باطل گردد؟

می تواند ز رخ شمع کسی گل چیدن
که چو پروانه به گرد سر محفل گردد

ناف دریاست چو گرداب مرا لنگرگاه
نیستم موج که سعیم پی ساحل گردد

مرغ روح شهدا پر به پر هم بسته است
زهره کیست که گرد سر قاتل گردد؟

سخن تلخ فرو برده و قهقه زده ام
کام من تلخ کی از زهر هلاهل گردد؟

سر مژگان سبکرو به سلامت باشد!
پا اگر آبله از دوری منزل گردد

شبنم آینه کس چهره خورشید نکر
به چه رو با رخش آیینه مقابل گردد؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.