۲۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۶۵

خواب هرکس ز خیال تو پریشان گردد
زلف شب در نظرش سنبل و ریحان گردد

دلم آشفته ز جمعیت یاران گردد
همچو سی پاره که در جمع پریشان گردد

می شود فاختگان را خط آزادی سرو
در ریاضی که نهال تو خرامان گردد

هرکه چون شانه کند دست درازی با زلف
تخته مشق دو صد زخم نمایان گردد

می دهد دست نوازش دل ما را تسکین
بحر ساکن اگر از پنجه مرجان گردد

می دهد رخنه لب زود سر سبز به باد
جای رحم است بر آن پسته که خندان گردد

دزدی بوسه عجب دزدی خوش عاقبتی است
که اگر باز ستانند دو چندان گردد!

از تماشای رخت حیرت صائب افزود
طوطی از آینه هر چند زبان دان گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.