۲۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۳۲۰

هر کف خاک ز احسان تو جانی دارد
هر حبابی ز محیط تو جهانی دارد

هیچ قفلی به کلید دگری وا نشود
هر زبان گوشی و هر گوش زبانی دارد

خبر دوری راه از دگران می شنود
هر که چون بیخبری تخت روانی دارد

جگر ماست ولی نعمت هر جا داغی است
لاله از سفره ما سوخته نانی دارد

می تواند کسی از خار مغیلان گل چید
که ز هر آبله چشم نگرانی دارد

چشم بر روی مه عید گشاید هر شام
هر که از خوان قناعت لب نانی دارد

رخنه ملک محال است نگیرند شهان
می رسد رزق به هرکس که دهانی دارد

چرخ دل زنده ز همصحبتی خورشیدست
پیر هرگز نشود هرکه جوانی دارد

صائب این آن غزل حافظ شیرین سخن است
کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.