۱۷۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۳۲۸

سرو را شیوه رفتار تو از جا ببرد
کبک را با همه شوخی روش از پا ببرد

خانه چشم تو پرداخت مرا از دل و دین
رخت را خانه ندیدیم به یغما ببرد

راه باریک فنا راه گرانباران نیست
سوزنی را نتوانست که عیسی ببرد

شکوه عفو ز گرد گنه ما بیجاست
سیل جز خار چه دارد که به دریا ببرد؟

حیف و صد حیف که در مجمع خوبان صائب
نیست امروز حریفی که دل از ما ببرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.