۲۲۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۳۷۸

کیست دست من آزاده ز یاران گیرد؟
سرو را دست مگر ابر بهاران گیرد

نقس سوخته اش نقطه حیرت گردد
نی سواری که پی برق سواران گیرد

دانه سوخته را گریه ما سبز کند
زاغ در گلشن ما رنگ هزاران گیرد

نشود زخم زبان مانع طغیان جنون
خار چون دامن سیلاب بهاران گیرد؟

بگذر از مردم خودبین که کند خود را گم
هر که آیینه ازین آینه داران گیرد

خرده بینان فلک، خانه شماری چندند
چه کسی یاد ازین خانه شماران گیرد؟

هست امید که نومید نگردد صائب
دل اگر سایه سیمرغ شکاران گیرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.