هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی به مفاهیم عمیقی مانند شهادت، شجاعت، عشق، رهایی از تعلقات دنیوی، و اهمیت ادب و تواضع می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند دریا، تیغ، حباب، و شبنم، پیام‌های اخلاقی و عرفانی را منتقل می‌کند. او تأکید می‌کند که تنها با رها کردن تعلقات می‌توان به آزادی رسید و عشق واقعی را درک کرد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان شکل می‌گیرد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۳۸۰

شد فنا هر که سر از تیغ شهادت وا زد
تر نشد هر که دلیرانه بر این دریا زد

هرکسی حاجت خود را به دری عرض نمود
دست دریوزه ما بر در استغنا زد

به ادب باش که سر در قدم تیغ افشاند
چون حباب آن که درین بحر دم بیجا زد

گر خس و خار تعلق نبود دامنگیر
می توان خیمه چو شبنم به چمن هرجا زد

آب روشن که صفا در قدمش می غلطید
دید تا روی ترا آینه بر خارا زد

هر که بر سینه ارباب دعا دست گذاشت
خبر از خویش ندارد که به دولت پا زد

صائب از وادی در یوزه دلها مگذر
که پریشان نشد آن کس که در دلها زد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.