۲۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۳۸۱

قدم از صدق درین مرحله می باید زد
می لعل از قدح آبله می باید زد

می شود دانه انگور به مهلت می ناب
مهر طاقت به لب پر گله می باید زد

فرض عین است بر آزاده روان عزت خار
قطره با چشم درین مرحله می باید زد

سوخت هرکس پی ما سوخته جانان برداشت
آب بر آتش این قافله می باید زد

نیست جز پیچ و خم این مرحله را راه دگر
دست مردانه درین سلسله می باید زد

می شود بزم می از لنگر تمکین بی ذوق
باده با مردم بی حوصله می باید زد

صائب از خار به تعجیل گذشتن ستم است
همه را بر محک آبله می باید زد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.